به گزارش خبرگزاری ایمنا، در بسیاری از خانوادهها، سبک دلبستگی نهتنها از طریق رفتارهای مستقیم والدین، بلکه از طریق فضای عاطفی حاکم بر خانه منتقل میشود و کودک در این فضا یاد میگیرد که چگونه عشق را بفهمد، چگونه ترس را پنهان کند و چگونه برای دریافت توجه بجنگد یا عقبنشینی کند که این زبان عاطفی، حتی اگر کلماتش تغییر کند، در روابط بزرگسالی دوباره شنیده میشود.
ازدواج، برخلاف تصور رایج، فقط پیوند دو فرد نیست، بلکه برخورد دو زبان دلبستگی است و اگر این زبانها همخوان نباشند، زوجین ممکن است احساس کنند که حرفهایشان شنیده نمیشود یا نیازهایشان نادیده گرفته شدهاند و در چنین شرایطی، تعارضها نه از تفاوتهای واقعی، بلکه از ترجمههای اشتباه ناشی میشوند و کسی که در کودکی یاد گرفته برای دریافت عشق باید خود را قربانی کند، ممکن است در ازدواج نیز همین الگو را تکرار کند و از شریکش انتظار نجات داشته باشد.
برای شکستن این چرخه، کافی نیست که فقط سبک دلبستگی را بشناسیم؛ باید زبان عاطفی خود را بازنویسی کنیم که این بازنویسی نیازمند تمرینهای روزمره است، به عنوان مثال باید یاد بگیریم که نیازمان را بدون شرم بیان کنیم یا به جای پیشفرضهای ذهنی، از شریک عاطفی خود سوال بپرسیم و اینها مهارتهایی هستند که نهتنها سبک دلبستگی را تغییر میدهند، بلکه رابطه را از یک ترجمه ناقص به یک گفتوگوی واقعی تبدیل میکنند.
سبک دلبستگی ایمن فقط یک برچسب روانشناختی نیست، بلکه نوعی سواد عاطفی است و کسی که این سواد را دارد، میتواند در روابطش نهتنها امنیت ایجاد کند، بلکه به دیگران نیز کمک کند تا زبان عشق خود را بازشناسی کنند و ازدواج در این نگاه، نه پایان مسیر، بلکه آغاز یادگیری یک زبان مشترک است.
با توجه به تأثیر سبک دلبستگی دوران کودکی بر انتخاب همسر و شکلگیری زندگی مشترک، چالشهای روابط زوجین در افراد با سبک دلبستگی ناایمن، ویژگیها و راههای تقویت سبک دلبستگی ایمن در بزرگسالی، نقش والدین در شکلگیری سبک دلبستگی ایمن در فرزندان و امکان بازسازی سبک دلبستگی در بزرگسالی و مهارتهای مورد نیاز برای آن، شناخت و مدیریت تفاوت سبکهای دلبستگی در زوجین برای رسیدن به همدلی و ثبات و آموزشها و مداخلات روانشناختی مؤثر برای شناخت سبک دلبستگی پیش از ازدواج با فاطمه خدادادی، روانشناس بالینی و مشاور خانواده گفتوگویی داشتیم که شرح در ادامه میخوانید.
ایمنا: چگونه سبک دلبستگی دوران کودکی به والدین میتواند الگوی انتخاب همسر و شکلگیری زندگی مشترک را تحت تأثیر قرار دهد؟
خدادادی: سبک دلبستگی، الگویی روانشناختی است که در سالهای اولیه زندگی و در تعامل با والدین یا مراقبان اصلی شکل میگیرد و این سبکها که شامل دلبستگی ایمن، اجتنابی، دوسوگرا و آشفته میشود، نه تنها بر روابط کودک با والدین اثر میگذارند، بلکه در بزرگسالی نیز به عنوان نقشه ذهنی برای روابط عاشقانه و زندگی مشترک عمل میکنند و فردی که در کودکی دلبستگی ایمن را تجربه کرده، به طور معمول در بزرگسالی توانایی اعتماد، همدلی و حفظ رابطه پایدار را دارد.
کسانی که سبک دلبستگی ناایمن دارند، ممکن است در روابط زناشویی دچار اضطراب، ترس از طرد شدن یا اجتناب از صمیمیت شوند؛ به عنوان مثال، فردی با سبک اجتنابی ممکن است از نزدیکی عاطفی بترسد و در روابط عاشقانه سرد و فاصلهدار رفتار کند، این الگوها اغلب ناخودآگاه هستند و بدون آگاهی، در انتخاب همسر و نحوه تعامل با او بازتولید میشوند.
سبک دلبستگی همچنین بر نحوه حل تعارض، مدیریت احساسات و حتی انتظارات از شریک زندگی تأثیر میگذارد. فردی با دلبستگی دوسوگرا ممکن است به صورت دائم نگران از دست دادن همسر باشد و رفتارهایی کنترلگرانه یا وابسته نشان دهد. این رفتارها میتوانند رابطه را فرسوده کنند، مگر اینکه فرد آگاهانه به اصلاح الگوهای خود بپردازد.
نکته مهم این است که سبک دلبستگی قابل تغییر است و با خودشناسی، مشاوره روانشناختی و تجربه روابط سالم، افراد میتوانند از سبکهای ناایمن به سمت دلبستگی ایمن حرکت کنند و شناخت این الگوها پیش از ازدواج، نه تنها به انتخاب آگاهانهتر همسر کمک میکند، بلکه زمینهساز رابطهای پایدارتر و رضایتبخشتر خواهد بود.
ایمنا: افرادی با سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی یا دوسوگرا در زندگی مشترک با چه چالشهایی مواجه میشوند و چگونه میتوانند این الگوها را تغییر دهند؟
خدادادی: افراد با سبک دلبستگی ناایمن به طور معمول در روابط نزدیک دچار تنشهای عاطفی، سوءتفاهم و نوسانات رفتاری میشوند و سبک اجتنابی با تمایل به فاصلهگیری، سرکوب احساسات و ترس از وابستگی همراه است؛ این افراد ممکن است در زندگی مشترک از صمیمیت بگریزند، نیازهای عاطفی شریک خود را نادیده بگیرند یا در مواجهه با تعارض، به انزوا و سکوت پناه ببرند.
سبک دوسوگرا با اضطراب، وابستگی شدید و ترس از طرد شدن مشخص میشود و چنین افرادی ممکن است به صورت دائم به دنبال تأیید و اطمینان از طرف مقابل باشند، رفتارهای کنترلگرانه یا وابسته نشان دهند و در صورت پاسخگو نبودن شریک، دچار آشفتگی شدید شوند و این نوسانات میتوانند رابطه را فرسوده کرده و احساس امنیت را از بین ببرند.
تغییر این الگوها نیازمند خودآگاهی، تمرین مهارتهای ارتباطی و گاهی مداخلات تخصصی روانشناختی است و افراد باید ابتدا سبک دلبستگی خود را بشناسند و ریشههای آن را در تجربیات کودکی بررسی کنند، سپس با یادگیری تنظیم هیجانات، تقویت اعتماد به نفس و تمرین همدلی و گفتوگوی مؤثر، میتوانند به سمت سبک ایمن حرکت کنند.
روابط سالم و حمایتگر نیز نقش مهمی در این تحول دارند و اگر فردی با سبک ناایمن در رابطهای با شریک ایمن قرار گیرد، تجربه امنیت، ثبات و پذیرش میتواند به تدریج الگوهای قبلی را تضعیف کند و تغییر سبک دلبستگی ممکن است زمانبر باشد، اما با تعهد به رشد فردی و ارتباطی، امکانپذیر است.
ایمنا: سبک دلبستگی ایمن چه ویژگیهایی دارد و چگونه میتوان آن را در بزرگسالی تقویت کرد؟
خدادادی: سبک دلبستگی ایمن با احساس اعتماد، آرامش، و توانایی در برقراری روابط پایدار و سالم مشخص میشود و افرادی با این سبک، به طور معمول در کودکی تجربه رابطهای گرم، پاسخگو و قابل پیشبینی با والدین یا مراقبان خود داشتهاند، آنها یاد گرفتهاند که دنیا جای امنی است و دیگران قابل اعتماد هستند و در نتیجه، در بزرگسالی نیز میتوانند به راحتی احساسات خود را بیان کنند، از صمیمیت نترسند و در مواجهه با تعارض، به جای فرار یا واکنشهای شدید، به گفتوگو و حل مسئله روی بیاورند.
ویژگیهای اصلی سبک دلبستگی ایمن شامل خودآگاهی، اعتماد به نفس، پذیرش تفاوتها، توانایی در همدلی و حفظ مرزهای سالم است و این افراد نه بیش از حد وابستهاند و نه از نزدیکی میگریزند؛ آنها میتوانند هم استقلال خود را حفظ کنند و هم در رابطه عاطفی عمیق و پایدار باقی بمانند و در زندگی مشترک، این سبک منجر به رضایت بیشتر، تعارض کمتر و رشد مشترک میشود.
حتی اگر فرد در کودکی دلبستگی ایمن را تجربه نکرده باشد، باز هم میتواند در بزرگسالی به سمت این سبک حرکت کند و نخستین گام، شناخت سبک دلبستگی فعلی و ریشههای آن است. این آگاهی میتواند از طریق مطالعه، مشاوره روانشناختی یا بازتاب در روابط گذشته حاصل شود، سپس فرد باید مهارتهایی مانند تنظیم هیجانات، گفتوگوی مؤثر، پذیرش آسیبپذیری و اعتمادسازی را تمرین کند.
روابط حمایتی نیز نقش کلیدی دارند و بودن در کنار افرادی که سبک دلبستگی ایمن دارند، میتواند تجربهای ترمیمی باشد؛ این روابط به فرد کمک میکنند تا الگوهای قدیمی را بازنویسی کند و احساس امنیت را درونی سازد، سبک دلبستگی ایمن نه یک ویژگی ذاتی، بلکه یک ظرفیت قابل رشد است که با تمرین، آگاهی و تجربههای سالم میتوان آن را تقویت کرد.

ایمنا: نقش والدین در شکلگیری سبک دلبستگی ایمن چیست و چه رفتارهایی از سوی والدین به ایجاد این سبک کمک میکند؟
خدادادی: والدین نقش محوری در شکلگیری سبک دلبستگی ایمن دارند، چراکه نخستین تجربههای کودک از رابطه، امنیت و اعتماد در بستر تعامل با آنها شکل میگیرد. سبک دلبستگی ایمن زمانی شکل میگیرد که کودک در پاسخ به نیازهایش، با والدینی مواجه شود که حساس، پاسخگو و قابل پیشبینی هستند و این تجربه به کودک میآموزد که دنیا جای امنی است و دیگران قابل اتکا هستند.
رفتارهایی که به ایجاد دلبستگی ایمن کمک میکنند شامل در آغوش گرفتن بهموقع، پاسخ دادن به گریهها با آرامش، حضور فیزیکی و عاطفی در زمان نیاز و احترام به احساسات کودک است. والدینی که به جای نادیده گرفتن یا سرزنش احساسات کودک، آنها را میپذیرند و نامگذاری میکنند، به کودک کمک میکنند تا هیجانات خود را بشناسد و تنظیم کند و این پایهای برای روابط سالم در آینده است.
والدینی که خود از سبک دلبستگی ایمن برخوردارند، به طور معمول الگوی مناسبی برای فرزندان خود هستند. آنها با همدلی، مرزگذاری سالم و گفتوگوی باز، به کودک میآموزند که چگونه در روابط بینفردی رفتار کند و در مقابل، والدینی که خود دچار سبکهای ناایمن هستند، ممکن است ناخواسته الگوهای ناسالم را به فرزندان منتقل کنند.
نکته مهم این است که حتی اگر والدین در گذشته اشتباهاتی داشتهاند، هنوز هم میتوانند با آگاهی، آموزش و تغییر رفتار، رابطهای ایمنتر با فرزندان خود بسازند و مشاوره خانواده، آموزش مهارتهای فرزندپروری و تمرین همدلی و حضور مؤثر، ابزارهایی هستند که به والدین در این مسیر کمک میکنند و باید توجه داشت که سبک دلبستگی ایمن نهتنها به سلامت روان کودک کمک میکند، بلکه پایهگذار روابط عاطفی سالم در بزرگسالی نیز خواهد بود.
ایمنا: آیا میتوان سبک دلبستگی را در بزرگسالی بازسازی کرد و چه مهارتهایی برای این تغییر ضروری است؟
خدادادی: سبک دلبستگی قابل تغییر است، هرچند این تغییر نیازمند زمان، آگاهی و تلاش مستمر است؛ سبک دلبستگی در کودکی شکل میگیرد، اما در بزرگسالی میتوان آن را بازنویسی کرد، بهویژه از طریق روابط سالم، تجربههای ترمیمی و مداخلات روانشناختی و این بازسازی به فرد کمک میکند تا از الگوهای ناایمن فاصله بگیرد و به سمت سبک ایمن حرکت کند.
نخستین گام، خودشناسی است؛ فرد باید سبک دلبستگی خود را بشناسد، ریشههای آن را در تجربیات کودکی بررسی و تأثیر آن را بر روابط فعلی درک کند و این آگاهی میتواند از طریق مطالعه، مشاوره یا بازتاب در روابط گذشته حاصل شود، سپس فرد باید مهارتهایی مانند تنظیم هیجانات، گفتوگوی مؤثر، پذیرش آسیبپذیری و اعتمادسازی را تمرین کند.
مهارتهای کلیدی شامل گوش دادن فعال، بیان احساسات بدون سرزنش، حفظ مرزهای سالم و توانایی در حل تعارض به جای اجتناب یا انفجار هیجانی است، همچنین تمرین همدلی و پذیرش تفاوتها نقش مهمی در ایجاد روابط ایمن دارد و این مهارتها نه تنها در روابط عاشقانه، بلکه در دوستیها و روابط خانوادگی نیز مؤثر است.
بازسازی سبک دلبستگی یک فرایند تدریجی است. فرد ممکن است در مسیر با مقاومتهای درونی یا ترسهای قدیمی مواجه شود، اما با حمایت حرفهای و تجربه روابط سالم، میتواند به احساس امنیت، اعتماد و صمیمیت پایدار دست یابد.
ایمنا: چگونه زوجین میتوانند سبکهای دلبستگی متفاوت خود را بشناسند و به جای تعارض، به درک و همدلی برسند؟
خدادادی: شناخت سبک دلبستگی خود و شریک زندگی، یکی از مهمترین گامها برای ساختن رابطهای سالم و پایدار است و زوجین با سبکهای متفاوت ممکن است در ابتدا دچار سوءتفاهم یا تعارض شوند، اما اگر بتوانند الگوهای رفتاری یکدیگر را بشناسند و منشأ آنها را درک کنند، زمینهای برای همدلی و رشد مشترک فراهم میشود.
فردی با سبک اجتنابی ممکن است در مواجهه با تعارض، سکوت کند یا فاصله بگیرد، در حالی که شریک دوسوگرا ممکن است به دنبال گفتوگوی فوری و تأیید باشد. اگر هر دو طرف ندانند که این رفتارها از سبک دلبستگی آنها ناشی میشود، ممکن است یکدیگر را متهم کنند یا احساس طرد شدن داشته باشند، اما با شناخت این الگوها، میتوان به جای واکنش، به گفتوگو و درک متقابل رسید.
ابزارهایی مانند تستهای دلبستگی، مشاوره زوجدرمانی و آموزش مهارتهای ارتباطی میتوانند به زوجین کمک کنند تا سبکهای خود را بشناسند و با آنها کار کنند، همچنین تمرینهایی مانند نوشتن احساسات، بازتاب رفتارها و گفتوگوی بدون قضاوت میتوانند به کاهش تنش و افزایش صمیمیت کمک کنند.
تفاوت در سبک دلبستگی نباید مانعی برای رابطه باشد، بلکه میتواند فرصتی برای رشد، یادگیری و ساختن رابطهای عمیقتر باشد، به شرط آنکه هر دو طرف به خودشناسی، همدلی و تغییر متعهد باشند.

ایمنا: چه آموزشها یا مداخلات روانشناختی میتوانند به جوانان کمک کنند تا پیش از ازدواج، سبک دلبستگی خود را بشناسند و برای رابطهای سالم آماده شوند؟
خدادادی: آموزشهای پیش از ازدواج، اگر بهدرستی طراحی شوند، میتوانند نقش مهمی در افزایش خودآگاهی، شناخت سبک دلبستگی و آمادگی برای رابطهای سالم ایفا کنند. این آموزشها باید فراتر از توصیههای کلی باشند و به جوانان کمک کنند تا الگوهای روانشناختی خود را بشناسند، با آنها مواجه شوند و برای تغییر آماده شوند.
یکی از مؤثرترین مداخلات، مشاوره پیش از ازدواج است و در این جلسات، روانشناس میتواند با استفاده از ابزارهای سنجش دلبستگی، گفتوگوهای هدایتشده و تمرینهای ارتباطی، به فرد کمک کند تا سبک دلبستگی خود را بشناسد و تأثیر آن را بر روابط آینده درک کند، همچنین آموزش مهارتهایی مانند حل تعارض، مدیریت هیجانات و گفتوگوی مؤثر میتواند به فرد در ساختن رابطهای ایمن کمک کند.
کارگاههای گروهی نیز میتوانند فضای مناسبی برای یادگیری و تمرین باشند و در این کارگاهها، افراد با سبکهای مختلف آشنا میشوند، تجربههای خود را به اشتراک میگذارند و از بازخورد گروه بهرهمند میشوند و این تجربهها میتوانند به اصلاح باورهای نادرست، افزایش همدلی و تقویت مهارتهای ارتباطی کمک کنند.
آموزش سبک دلبستگی باید بخشی از سواد عاطفی عمومی باشد؛ اگر جوانان از دوران مدرسه با این مفاهیم آشنا شوند، در بزرگسالی با آمادگی بیشتری وارد روابط عاشقانه و زندگی مشترک خواهند شد.
ایمنا: چه تفاوتهایی میان سبک دلبستگی به والدین و سبک دلبستگی در روابط عاشقانه وجود دارد و چگونه این دو دلبستگی بر یکدیگر اثر میگذارند؟
خدادادی: سبک دلبستگی به والدین، نخستین الگوی ارتباطی فرد با دیگران است و به طور معمول در سالهای اولیه زندگی شکل میگیرد. این سبک، پایهای برای نحوه درک امنیت، اعتماد و صمیمیت در روابط آینده است و در مقابل، سبک دلبستگی در روابط عاشقانه، بازتابی از همین الگوها است، اما در بستر متفاوتی از نیازهای بزرگسالی، انتخاب آگاهانه و تجربههای جدید شکل میگیرد.
اگرچه این دو سبک بههم مرتبط است، اما یکسان نیستند و به عنوان مثال، فردی ممکن است در کودکی دلبستگی ناایمن داشته باشد، اما در بزرگسالی و در رابطهای سالم، به تدریج سبک ایمن را تجربه کند، اما فردی با دلبستگی ایمن در کودکی ممکن است در مواجهه با روابط آسیبزا، دچار سبک ناایمن شود.
تفاوت اصلی در این است که دلبستگی به والدین غیرارادی و مبتنی بر وابستگی کامل است، در حالی که دلبستگی عاشقانه با انتخاب، تعامل متقابل و مسئولیتپذیری همراه است و در روابط عاشقانه، فرد باید نه تنها احساس امنیت را تجربه کند، بلکه آن را بسازد و حفظ کند.
شناخت سبک دلبستگی اولیه میتواند به فرد کمک کند تا الگوهای خود را در روابط عاشقانه بهتر درک کند، از تکرار آسیبها جلوگیری کند و رابطهای آگاهانهتر و سالمتر بسازد.
ایمنا: در خانوادههایی با دلبستگی ناایمن، چه الگوهایی به نسل بعد منتقل میشود و چگونه میتوان این چرخه را شکست؟
خدادادی: در خانوادههایی با سبک دلبستگی ناایمن، الگوهایی مانند ترس از صمیمیت، وابستگی شدید، اجتناب از احساسات یا کنترلگری ممکن است به نسل بعد منتقل شوند و این انتقال به طور معمول ناخودآگاه است و از طریق رفتارهای روزمره، نحوه پاسخگویی به نیازهای کودک و الگوهای ارتباطی والدین با یکدیگر اتفاق میافتد.
کودکانی که در چنین خانوادههایی رشد میکنند، ممکن است یاد بگیرند که احساساتشان بیاهمیت است، دیگران قابل اعتماد نیستند یا صمیمیت خطرناک است و این باورها در بزرگسالی به شکل سبکهای ناایمن بروز میکنند و روابط عاشقانه را تحت تأثیر قرار میدهند.
برای شکستن این چرخه، نخست باید آگاهی ایجاد شود و والدین باید سبک دلبستگی خود را بشناسند، تأثیر آن را بر فرزندان درک کنند و برای تغییر متعهد شوند و آموزش مهارتهای فرزندپروری، مشاوره خانواده و تمرین حضور عاطفی میتواند به اصلاح الگوها کمک کند.
فرزندان این خانوادهها میتوانند با خودشناسی، تجربه روابط سالم و حمایت روانشناختی، مسیر متفاوتی را انتخاب کنند و شکستن چرخه دلبستگی ناایمن ممکن است دشوار باشد، اما با آگاهی، تعهد و حمایت، میتوان این چرخه را اصلاح کرد و بهبود بخشید.
منبع: ایمنا




