امروز در آستانه انقلاب صنعتی پنجم، جهان دوباره میپرسد: فناوری برای چه و برای که؟ این پرسش هسته اصلی آیندهپژوهی کسبوکار و مفهوم به نام تناسب با آینده است؛ یعنی اینکه فناوری باید در جهت تعالی انسان و معنا بهکار گرفته شود، نه بر ضد او.
به گزارش خبرنویس، دکتر سهیل دادخواه، استاد دانشگاه ، مشاور و پژوهشگر حوزه آیندهپژوهی کسبوکار و هوش مصنوعی در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: “در دو قرن گذشته، صنعت همواره نیروی محرک تمدن بشری بوده است. از ماشین بخار تا هوش مصنوعی، هر انقلاب صنعتی شکل تازهای به جهان داده است. اما در پس این پیشرفتها، «انسان» و «معنای کار» اغلب نادیده گرفته شده است.
از کارِ معنادار تا کارِ بیروح
در دوران پیشاصنعتی، کار، معنا داشت. کشاورز یا صنعتگر صاحب اثر خود بود و میان انسان، کار و نتیجه کارش پیوندی زنده وجود داشت. کار فقط ابزار معاش نبود؛ بخشی از هویت هر فرد بود.
اما با انقلاب صنعتی و تولد خط تولید، این پیوند گسست. انسان از فرآیند خلق جدا شد و به جزء کوچکی از ماشین تبدیل گردید. همانطور که مارکس گفت، انسان از کارش بیگانه شد و محصول، دیگر بازتاب خلاقیت نبود بلکه نتیجه مکانیزم بود.
در قرن بیستم، مدیریت علمی با تمرکز بر کارایی و کنترل، این فاصله را بیشتر کرد. با ورود اتوماسیون و رایانه، کار معنا را از دست داد و انسان به کارگزار بیاحساس فناوری تبدیل شد.
انقلاب چهارم و بحران معنا
انقلاب صنعتی چهارم با مفاهیمی چون هوش مصنوعی، کلانداده و اینترنت اشیاء کار را هوشمند کرد؛ اما در عوض، احساس انسانی را از آن گرفت. بسیاری از متخصصان و مدیران در عصر دیجیتال، با بحران معنا در کار روبهرو شدند.
به ظاهر همهچیز دقیقتر و سریعتر شد، ولی در عمق، بحران معنا شکل گرفت. میلیونها انسان در سراسر جهان با این پرسش روبهرو شدند که: «من در این چرخه بیپایان کار و فناوری چه نقشی دارم؟ آیا ماشین فقط جای مرا میگیرد یا میتواند یار من باشد؟»
انقلاب صنعتی پنجم؛ بازگشت انسان و معنا
در پاسخ به این بحران، انقلاب صنعتی پنجم (Industry 5.0) پدید آمد؛ جنبشی که نخست اتحادیه اروپا در ۲۰۲۱ از آن بهعنوان افق تازه صنعت یاد کرد. در این دیدگاه، انسان دوباره به مرکز تصمیمگیری بازمیگردد و صنعت، آیندهمحور و معناگرا میشود.
انقلاب صنعتی پنجم سه رکن اصلی دارد:
انسانمحوری: فناوری باید در خدمت رشد انسانی باشد.
پایداری: توسعه صنعتی باید با محیطزیست و رفاه اجتماعی سازگار بماند.
تابآوری هوشمند: سیستمها باید در برابر بحرانهای آینده پایدار و انعطافپذیر باشند.
این سه محور، بهویژه در حوزه آیندهپژوهی کسبوکار اهمیت دارند، زیرا سازمانهای آیندهنگر میکوشند نهفقط دوام بیاورند، بلکه متناسب با آینده (Future-Fit) شوند.
از سود تا معنا؛ تحول در هدف نوآوری
در قرن بیستم، هدف نوآوری، افزایش سود بود. رقابت جهانی بر سر بهرهوری و سهم بازار میچرخید. اما اکنون در عصر هوش مصنوعی و آینده کار، سود بهتنهایی پاسخگوی نیاز بشر نیست. در انقلاب پنجم، هدف نوآوری از «سود» به «معنا» تغییر یافته است. نوآوری زمانی ارزش دارد که کیفیت زندگی را ارتقاء دهد، عدالت اجتماعی را تقویت کند و به آیندهای پایدار کمک کند.
شرکتهایی که صرفاً بر رشد مالی تکیه دارند، شاید در کوتاهمدت موفق شوند، اما در بلندمدت در برابر تحولات آینده بیدفاع خواهند بود. در مقابل، سازمانهایی که معنا و مسئولیت انسانی را در قلب نوآوری خود قرار دهند، تناسب بهتری با آینده خواهند داشت.
معنا؛ سرمایه نامرئی آینده
در آینده، کار تنها ابزار بقا نیست، بلکه راهی برای شکوفایی انسان است و معنا بهعنوان موتور انگیزه و خلاقیت شناخته میشود. در سه سطح میتوان معنا را بازتعریف کرد:
فردی: کار باید به احساس رشد و اثرگذاری منجر شود.
سازمانی: مأموریتها باید با رسالت اجتماعی پیوند داشته باشند.
اجتماعی: صنعت باید در خدمت آیندهای انسانیتر و زیستپذیرتر باشد.
به این ترتیب، معنا دوباره به عنصر راهبردی تبدیل میشود؛ نیرویی که انگیزه، نوآوری و خلاقیت را زنده نگه میدارد.
از فناوریزدگی تا انسانگرایی نوین
در جهان انقلاب صنعتی پنجم، هوش مصنوعی و انسان نه رقیب، بلکه مکمل یکدیگرند.
امروزه کارخانههای پیشرو ژاپنی و اروپایی از رباتهای همکار (Cobots) استفاده میکنند که در کنار انسان کار میکنند، نه بهجای او. در فضای آموزش و توسعه منابع انسانی، هوش مصنوعی نقش دستیار تفکر دارد، نه جایگزین معلم و در سیاستگذاری نوین کسبوکار، شاخصهای اخلاقی، زیستمحیطی و انسانی به اندازه شاخصهای اقتصادی اهمیت یافتهاند.
این نگاه انسانمحور همان چیزی است که بسیاری از آیندهپژوهان از آن یاد میکنند؛ یعنی توان سازگاری هوشمندانه انسان و سازمان با آیندهای پرتحول.
معنا، شرط بقا در آینده
انقلاب صنعتی پنجم، فقط جنبش فناورانه نیست؛ نوعی بازاندیشی فلسفی در ماهیت کار، انسان و آینده است. در این عصر، معنا از حاشیه به مرکز بازمیگردد و به مهمترین دارایی نامرئی سازمانها بدل میشود. سازمانهایی که تنها بر سود، سرعت و اتوماسیون تکیه کنند، محکوم به فرسایش و نابودیاند. زیرا در دنیای نو، قدرت واقعی از معنا میآید و انسان، با کمک فناوری، نه فقط کار میکند، بلکه جهان را بازمیآفریند.”
انتهای پیام
منبع: ایسنا




