اجتماعی

دوگانگی؛ تجربه تربیت فرزند اول خانواده

به گزارش خبرگزاری ایمنا، یکی از عوامل مهم در روان‌شناسی رشد، جایگاه تولد در خانواده است و اینکه فرد فرزند اول، وسط یا آخر باشد، می‌تواند بر نحوه شکل‌گیری شخصیت، سبک ارتباطی و حتی مسیرهای تحصیلی و شغلی او تأثیر بگذارد و روان‌شناسان معتقدند که محیط خانوادگی و نحوه تعامل والدین با هر فرزند، بسته به ترتیب تولد، متفاوت است و این تفاوت‌ها در بلندمدت به ویژگی‌های شخصیتی متمایز منجر می‌شود.

فرزند اول به طور معمول در محیطی پر از توجه و انتظار رشد می‌کند و والدین در برخورد با نخستین فرزند، حساس‌تر و قانون‌مندتر هستند و همین امر باعث می‌شود این کودک حس مسئولیت‌پذیری، نظم و گرایش به رهبری را در خود پرورش دهد و بسیاری از فرزندان اول در بزرگسالی به‌عنوان مدیر، مشاور یا راهنما در جمع‌های خانوادگی و کاری شناخته می‌شوند.

هرچه تعداد فرزندان در خانواده بیشتر باشد، سبک تربیتی والدین نیز تغییر می‌کند و در خانواده‌های پرجمعیت، والدین به طور معمول زمان و انرژی کمتری برای هر فرزند دارند و این موضوع می‌تواند بر میزان توجه، حمایت عاطفی و نظارت تربیتی تأثیر بگذارد و در مقابل، در خانواده‌های کم‌جمعیت، تمرکز والدین بر هر فرزند بیشتر است و این می‌تواند منجر به شکل‌گیری شخصیت‌های وابسته‌تر یا حساس‌تر شود.

در خانواده‌هایی با چند فرزند، رقابت برای جلب توجه والدین امری طبیعی است و اگر والدین به‌طور ناخواسته یکی از فرزندان را بیشتر تحسین یا حمایت کنند، ممکن است حسادت، رقابت‌طلبی یا احساس طردشدگی در دیگر فرزندان شکل بگیرد و تربیت صحیح در چنین خانواده‌هایی نیازمند ایجاد تعادل، پرهیز از مقایسه و تقویت هویت فردی هر کودک است.

فرزندان اول خانواده چه شخصیتی دارند؟ / ‏‬کمال‌گرایی و شکل‌گیری اعتماد به نفس بالا در فرزندان اول خانواده

سمیه طاهری، روانشناس و مشاور خانواده با اشاره به شخصیت فرزند اول در خانواده و با بیان اینکه فرزند اول به طور معمول نخستین تجربه والدین در تربیت فرزند است، بنابراین والدین با دقت و حساسیت بیشتری با او برخورد می‌کنند، به خبرنگار ایمنا می‌گوید: این کودکان از همان سال‌های ابتدایی زندگی با انتظارات بالایی مواجه می‌شوند و اغلب نقش مراقب یا راهنما برای خواهر و برادرهای کوچک‌تر را بر عهده دارند، این تجربه باعث می‌شود حس مسئولیت‌پذیری در آنها نهادینه شود و در بزرگسالی نیز تمایل داشته باشند نقش‌های مدیریتی، حمایتی یا مراقبتی را در خانواده و محیط کار ایفا کنند.

وی با بیان اینکه فرزندان اول به دلیل قرار گرفتن در مرکز توجه والدین و دریافت بازخوردهای مستقیم، اغلب به سمت کمال‌گرایی سوق پیدا می‌کنند، می‌افزاید: آنها تلاش می‌کنند در همه زمینه‌ها بهترین باشند و از اشتباه کردن یا ناکامی واهمه دارند، این ویژگی می‌تواند منجر به موفقیت‌های چشمگیر شود، اما در عین حال ممکن است اضطراب، وسواس فکری یا ترس از قضاوت دیگران را نیز در پی داشته باشد و توصیه می‌شود والدین در برخورد با فرزند اول، به جای تمرکز صرف بر عملکرد، بر تلاش و رشد فردی تأکید کنند.

روانشناس و مشاور خانواده با بیان اینکه فرزند اول در سال‌های اولیه زندگی به طور معمول توجه کامل والدین را دریافت می‌کند که می‌تواند موجب شکل‌گیری اعتماد به نفس بالا شود، اما با ورود فرزند دوم، این توجه تقسیم می‌شود و ممکن است فرزند اول احساس کند جایگاهش تهدید شده است، تصریح می‌کند: این تغییر می‌تواند منجر به نوسان در اعتماد به نفس شود؛ به‌ویژه اگر والدین به‌طور ناخواسته فرزند دوم را بیشتر حمایت کنند و در چنین شرایطی، فرزند اول ممکن است برای جلب توجه بیشتر، رفتارهای رقابتی یا حتی پرخاشگرانه نشان دهد.

تمایل به داشتن نقش هدایت‌گر در گروه‌های اجتماعی / ‏‬ وابستگی فرزندان اول خانواده به تأیید بیرونی

طاهری با اشاره به اینکه به دلیل تجربه مراقبت از خواهر و برادرهای کوچک‌تر، فرزندان اول مهارت‌های رهبری، سازماندهی و تصمیم‌گیری را زودتر از سایر فرزندان کسب می‌کنند، ادامه می‌دهد: آنها تمایل دارند در گروه‌های اجتماعی نقش هدایت‌گر داشته باشند و در موقعیت‌های مختلف کنترل امور را در دست بگیرند و این ویژگی می‌تواند در محیط‌های کاری و تحصیلی بسیار مفید باشد، اما اگر با انعطاف‌پذیری همراه نباشد، ممکن است به رفتارهای سلطه‌گرانه یا تحمل نکردن نظرات مخالف منجر شود.

وی با بیان اینکه فرزند اول به طور معمول به تأیید و رضایت والدین اهمیت زیادی می‌دهد و تلاش می‌کند مطابق با انتظارات آنها رفتار کند، می‌گوید: این وابستگی به تأیید بیرونی می‌تواند در تصمیم‌گیری‌های مهم زندگی مانند انتخاب رشته تحصیلی، شغل یا شریک زندگی تأثیرگذار باشد و اگر والدین بیش از حد کنترل‌گر باشند، فرزند اول ممکن است دچار تعارض درونی شود و نتواند خواسته‌های شخصی خود را به‌راحتی دنبال کند و ایجاد فضای گفت‌وگوی آزاد و احترام به استقلال فردی، می‌تواند از بروز چنین تعارضاتی جلوگیری کند.

روانشناس و مشاور خانواده اضافه می‌کند: با ورود فرزندان بعدی، فرزند اول ممکن است احساس کند جایگاهش در خانواده در خطر است که این احساس می‌تواند منجر به رقابت‌طلبی شود، به‌ویژه در زمینه‌هایی که توجه والدین را جلب می‌کند، مانند موفقیت‌های تحصیلی یا رفتارهای اجتماعی و برخی فرزندان اول حتی ممکن است نسبت به وسایل، اتاق یا توجه والدین حس مالکیت داشته باشند و در برابر تقسیم آن مقاومت کنند، این رفتارها طبیعی هستند، اما نیازمند مدیریت صحیح والدین برای حفظ تعادل عاطفی در خانواده است.

دوگانگی تجربه تربیت فرزند اول خانواده

فرزندان اول زودتر از سایر فرزندان به استقلال دست پیدا می‌کنند / ‏‬ از دست رفتن فرصت‌های کودکی در فرزندان اول خانواده

فاطمه رضازاده، روانشناس و مشاور کودک و نوجوان با بیان اینکه فرزندان اول به طور معمول زودتر از سایر فرزندان به استقلال دست پیدا می‌کنند، به خبرنگار ایمنا می‌گوید: آنها به دلیل تجربه‌های اولیه و مسئولیت‌هایی که بر عهده دارند، زودتر یاد می‌گیرند که چگونه تصمیم‌گیری کنند، مشکلات را حل و امور خود را مدیریت کنند، این بلوغ زودرس می‌تواند در بزرگسالی به شکل توانایی در مدیریت بحران‌ها، برنامه‌ریزی دقیق و خوداتکایی بروز کند، با این حال، گاهی این افراد ممکن است احساس کنند که بیش از حد زود بزرگ شده و فرصت‌های کودکی را از دست داده‌اند.

وی می‌افزاید: فرزند اول به طور معمول در محیطی با قوانین مشخص و نظارت شدید رشد می‌کند و والدین در برخورد با نخستین فرزند، اغلب سخت‌گیرتر و قانون‌مدارتر هستند که این تجربه باعث می‌شود فرزند اول تمایل بیشتری به رعایت قوانین، هنجارهای اجتماعی و رفتارهای قابل پیش‌بینی داشته باشد، آنها بیشتر محافظه‌کارتر هستند و از ریسک‌های غیرضروری پرهیز می‌کنند و این ویژگی در بعضی موارد می‌تواند مانع خلاقیت یا تجربه‌های نو شود، اما در محیط‌های ساختارمند بسیار مؤثر است.

روانشناس و مشاور کودک و نوجوان با بیان اینکه ویژگی‌های شخصیتی فرزند اول در روابط دوستانه، کاری و زندگی مشترک نیز تأثیرگذار است، ادامه می‌دهد: آنها به طور معمول در نقش‌های حمایتی یا مدیریتی موفق هستند، اما ممکن است در برابر انتقاد حساس باشند یا در تعامل با افراد مستقل‌تر دچار چالش شوند و در روابط عاشقانه، فرزندان اول ممکن است به دنبال شریک‌هایی باشند که نیاز به راهنمایی یا حمایت دارند یا برعکس، از نقش‌های وابسته دوری کنند و شناخت این الگوها می‌تواند به بهبود کیفیت روابط و افزایش درک متقابل کمک کند.

سبک دلبستگی ایمن‌تر فرزندان نخست خانواده نسبت به فرزندان بعدی / ‏‬فرزند اول نماینده خانواده در موقعیت‌های اجتماعی است

رضازاده با بیان اینکه فرزند اول به دلیل دریافت توجه انحصاری در سال‌های ابتدایی زندگی، به طور معمول سبک دلبستگی ایمن‌تری نسبت به فرزندان بعدی دارد، می‌گوید: این سبک دلبستگی باعث می‌شود در روابط عاطفی، تمایل بیشتری به وفاداری، تعهد و مراقبت از دیگران داشته باشد و با این حال، اگر ورود فرزند دوم با کاهش شدید توجه والدین همراه باشد، ممکن است سبک دلبستگی اضطرابی یا اجتنابی در او شکل بگیرد که در بزرگسالی به شکل ترس از طرد یا وابستگی بیش از حد بروز می‌کند.

وی اضافه می‌کند: فرزند اول اغلب به‌عنوان نماینده خانواده در موقعیت‌های اجتماعی شناخته می‌شود، او نخستین کسی است که ارزش‌ها، باورها و فرهنگ خانوادگی را تجربه و بازنمایی می‌کند و این جایگاه می‌تواند باعث شود که فرزند اول احساس کند باید چهره خوب خانواده باشد و از اشتباه یا رفتارهای غیرمتعارف پرهیز کند و چنین فشاری ممکن است در بعضی موارد مانع از ابراز هویت واقعی فرد شود و او را به سمت انطباق‌گرایی سوق دهد.

روانشناس و مشاور کودک و نوجوان تصریح می‌کند: فرزندان اول به طور معمول در انتخاب رشته تحصیلی یا مسیر شغلی، به دنبال گزینه‌هایی هستند که مورد تأیید خانواده باشد یا جایگاه اجتماعی بالایی داشته باشد، آن‌ها تمایل دارند در حوزه‌هایی فعالیت کنند که با مسئولیت‌پذیری، نظم و رهبری هم‌خوانی دارد و این انتخاب‌ها گاهی از درون‌گرایی یا علاقه واقعی نشأت نمی‌گیرد، بلکه از فشارهای بیرونی و انتظارات خانوادگی شکل می‌گیرد و شناخت این الگوها می‌تواند به تصمیم‌گیری آگاهانه‌تر و رضایت‌مندانه‌تر کمک کند.

دوگانگی تجربه تربیت فرزند اول خانواده

فرزند اول به‌دلیل تجربه انحصاری توجه والدین در سال‌های ابتدایی، به طور معمول نیاز بیشتری به تأیید، تشویق و حفظ جایگاه دارد و با ورود فرزندان بعدی، این نیاز ممکن است با احساس تهدید یا کاهش توجه مواجه شود، والدین باید با گفت‌وگوی صمیمانه، مشارکت دادن فرزند اول در مراقبت از خواهر و برادرها و تأکید بر نقش مهم او در خانواده، از بروز احساسات منفی جلوگیری کنند.

تربیت صحیح فرزندان در خانواده‌های چندفرزندی نیازمند شناخت تفاوت‌های فردی و جایگاهی است، والدین باید از برچسب‌زنی پرهیز کنند و به هر فرزند فرصت رشد در مسیر منحصر به‌فرد خود را بدهند و ایجاد فضای گفت‌وگو، احترام به استقلال و تشویق به همکاری، از اصول کلیدی تربیت متعادل هستند.

نحوه برخورد والدین با فرزند اول می‌تواند تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری اعتماد به نفس او داشته باشد و اگر والدین بیش از حد سخت‌گیر یا انتقادگر باشند، ممکن است فرزند اول دچار اضطراب، ترس از شکست یا خودانتقادی شود و در مقابل، حمایت متعادل و تأکید بر تلاش به‌جای نتیجه، می‌تواند اعتماد به نفس پایدار و سالمی را در او ایجاد کند.

با توجه به تأثیرات روان‌شناختی جایگاه تولد و تعداد فرزندان، آموزش والدگری آگاهانه اهمیت ویژه‌ای دارد و والدین باید با بهره‌گیری از منابع علمی، مشاوره‌های تخصصی و تجربه‌های تربیتی، بتوانند نیازهای هر فرزند را به‌درستی شناسایی کنند و پاسخ دهند و این آگاهی نه‌تنها به رشد سالم شخصیت فرزندان کمک می‌کند، بلکه فضای خانواده را به محیطی امن، پویا و همدلانه تبدیل می‌سازد.

منبع: ایمنا

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا