به گزارش خبرگزاری ایمنا، در دهههای اخیر، الگوهای ازدواج و فرزندآوری دستخوش تغییرات شده است و بسیاری از افراد، به ویژه در جوامع شهری، تصمیم به تأخیر در تشکیل خانواده گرفتهاند و این تصمیم اغلب با توجیهاتی همچون آزادی فردی، تمرکز بر خود یا رسیدن به بلوغ روانی همراه است، اما زیر این لایههای به ظاهر منطقی، مجموعهای از تنشهای روانی و اجتماعی در حال شکلگیری است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
تأخیر در ازدواج، برخلاف تصور برخی افراد، همیشه حاصل انتخابی آگاهانه نیست و در بسیاری موارد، این تأخیر نتیجه ترسهای حلنشده، تجربههای شکستخورده یا ناتوانی در شکلگیری پیوندهای عاطفی پایدار است و فردی که سالها از ورود به رابطه جدی پرهیز کرده، ممکن است در نهایت با اضطراب شدید، وسواس در انتخاب یا ناتوانی در اعتماد مواجه شود و این وضعیتی است که نهتنها بر کیفیت رابطه آینده اثر میگذارد، بلکه سلامت روان فرد را نیز تهدید میکند.
ازدواج در سنین بالا، به ویژه پس از تثبیت سبک زندگی فردی، با چالشهایی همچون مقاومت در برابر تغییر، دشواری در تقسیم فضا و زمان و تعارض در ارزشها همراه است که این چالشها میتوانند به شکل سردی عاطفی، تعارضات مزمن یا احساس بیگانگی در رابطه بروز کنند و فردی که سالها تنها زیسته، ممکن است در مواجهه با نیازهای یک رابطه دوطرفه، دچار فرسایش روانی شود.
ازدواج در سنین بالا با دشواری در سازگاری روانی همراه است / وسواس در تربیت، کمالگرایی افراطی یا احساس گناه؛ پیامدهای منفی تأخیر در فرزندآوری
فاطمه خدادادی، روانشناس بالینی با بیان اینکه تأخیر در ازدواج و فرزندآوری به یکی از چالشهای قابل توجه در میان افراد تبدیل شده است، به خبرنگار ایمنا میگوید: این تأخیر برخلاف ظاهر مدرن و انتخابمحوری که دارد، میتواند پیامدهای روانی عمیقی برای افراد به همراه داشته باشد و بسیاری از کسانی که در سنین بالا تصمیم به ازدواج یا فرزندآوری میگیرند، با بحرانهای هویتی، اضطرابهای وجودی و احساس عقبماندگی اجتماعی مواجه هستند و این افراد گاهی با نوعی دوگانگی درونی دستوپنجه نرم میکنند و از یکسو میل به تجربه خانواده و از سوی دیگر ترس از ناتوانی در ایفای نقشهای جدید را تجربه خواهند کرد.
وی با بیان اینکه ازدواج در سنین بالا اغلب با دشواری در سازگاری روانی همراه است، میافزاید: فردی که سالها سبک زندگی مستقل داشته، ممکن است در پذیرش تعهدات عاطفی، تقسیم فضا و زمان و تحمل تفاوتهای شخصیتی دچار تنش شود. این تنشها میتوانند به شکل تعارضات مزمن، سردی عاطفی یا حتی افسردگی پس از ازدواج بروز کنند، همچنین افراد در سنین بالا ممکن است انعطافپذیری کمتری در حل تعارضات داشته باشند و بهجای گفتوگو، به انزوا یا کنترلگری روی بیاورند.
روانشناس بالینی با اشاره به اینکه فرزندآوری در سنین بالا نیز با چالشهای روانی خاصی همراه است، تصریح میکند: والدینی که دیر اقدام به فرزندآوری میکنند، اغلب با اضطرابهای شدید درباره آینده فرزند، سلامت جسمی خود و فاصله نسلی مواجه هستند و این اضطرابها میتوانند به شکل وسواس در تربیت، کمالگرایی افراطی یا احساس گناه مزمن بروز کنند، برخی والدین نیز در مواجهه با انرژی و نیازهای کودک، دچار فرسودگی روانی و احساس ناتوانی میشوند که بر کیفیت رابطه والد و فرزند اثر منفی میگذارد.
تأخیر در ازدواج و فرزندآوری میتواند به چرخهای از تنش، اضطراب و گسست عاطفی منجر شود
خدادادی با بیان اینکه فرزندانی که از والدین دارای سن بیشتر متولد میشوند، ممکن است با احساس تفاوت، انزوا یا حتی شرم اجتماعی مواجه شوند، ادامه میدهد: فاصله سنی زیاد با والدین میتواند مانع شکلگیری ارتباط عاطفی پویا شود و کودک را در موقعیت مراقبتگری زودهنگام قرار دهد، همچنین این کودکان ممکن است در مواجهه با بیماری یا مرگ والدین در سنین پایینتر، دچار اضطرابهای زودرس و ترس از فقدان شوند.
وی میگوید: در بعضی موارد، والدین دارای سن بیشتر به دلیل تجربههای طولانی و تثبیت شده، سبک تربیتی سختگیرانه یا محافظهکارانهای اتخاذ میکنند که با نیازهای روانی کودک امروزی همخوانی ندارد، این سبکها میتوانند رشد هیجانی، استقلال و خلاقیت کودک را محدود کنند و زمینهساز بروز اختلالات اضطرابی یا افسردگی در نوجوانی شوند، همچنین کودکانی که والدین آنها در سنین بالا ازدواج کردهاند، ممکن است الگوهای ناپایدار یا سردرگم از رابطه و خانواده دریافت کنند.
روانشناس بالینی با بیان اینکه تأخیر در ازدواج و فرزندآوری میتواند به چرخهای از تنش، اضطراب و گسست عاطفی منجر شود، اضافه میکند: این چرخه نه تنها سلامت روان فرد را تهدید میکند، بلکه بر نسل بعد نیز سایه میافکند و بازنگری در روایتهای فرهنگی درباره زمان مناسب برای تشکیل خانواده و ارائه آموزشهای روانشناختی برای آمادگی در نقشهای زناشویی و والدگری، ضرورتی انکارناپذیر است.

ازدواجهای دیرهنگام نه از سر انتخاب آگاهانه، بلکه نتیجه تعویقهای مزمن، ترس از تعهد یا ناتوانی در شکلگیری روابط پایدار است
ریحانه صادقی، روانشناس و مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی کشور با بیان اینکه در بسیاری از موارد، ازدواجهای دیرهنگام نه از سر انتخاب آگاهانه، بلکه نتیجه تعویقهای مزمن، ترس از تعهد یا ناتوانی در شکلگیری روابط پایدار است، به خبرنگار ایمنا میگوید: این نوع تأخیرها اغلب با الگوهای اجتنابی در دلبستگی، ترس از آسیبپذیری عاطفی یا تجربههای حلنشده مرتبط است و فردی که سالها از ورود به رابطه جدی پرهیز کرده، ممکن است در نهایت با اضطراب شدید، وسواس در انتخاب یا ناتوانی در اعتماد مواجه شود.
وی با بیان اینکه در ازدواجهای دیرهنگام، یکی از آسیبهای روانی کمتر دیدهشده، فشار برای جبران است، میافزاید: فردی که احساس میکند دیر وارد زندگی مشترک شده، ممکن است به طور ناخودآگاه تلاش کند همه چیز را سریعتر، شدیدتر یا کاملتر تجربه کند و این فشار میتواند به شکل وابستگی افراطی، کنترلگری یا نوسانات هیجانی در رابطه بروز کند و مانع شکلگیری پیوندی سالم و پایدار شود.
روانشناس و مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی کشور با اشاره به اینکه فرزندآوری در سنین بالا نیز گاهی با نوعی پروژهسازی روانی همراه است، تصریح میکند: در واقع کودک نه به عنوان یک انسان مستقل، بلکه به عنوان نماد معنا، موفقیت یا جبران خلأهای گذشته دیده میشود و این نگاه میتواند به شکل بار روانی سنگین بر کودک تحمیل شود و مانع رشد طبیعی هویت او شود و کودکانی که در چنین شرایطی بزرگ میشوند، اغلب با احساس وظیفهمندی افراطی، اضطراب از شکست یا ترس از ناامید کردن والدین مواجه هستند.
تجربه تضاد زمانی در والدینی که دیر اقدام به فرزندآوری میکنند / چرا تأخیر در فرزندآوری اشتباه است؟
صادقی ادامه میدهد: والدینی که در سنین بالا اقدام به فرزندآوری میکنند، گاهی درگیر نوعی تضاد زمانی هستند و همزمان باید با بحرانهای میانسالی، تغییرات جسمی و روانی خود و نیازهای شدید کودک مواجه شوند که این همپوشانی میتواند منجر به فرسودگی روانی، کاهش ظرفیت همدلی، و نوسانات خلقی شود که به صورت مستقیم بر کیفیت رابطه والد و فرزند اثر منفی میگذارد.
وی با بیان اینکه کودکانی که حاصل ازدواجهای دیرهنگام هستند، ممکن است با احساس تفاوت نسلی شدید مواجه شوند، میگوید: آنها نهتنها از نظر سنی با والدین فاصله دارند، بلکه از نظر فرهنگی، تکنولوژیکی و سبک زندگی نیز دچار گسست هستند و این گسست میتواند مانع شکلگیری گفتوگوی مؤثر، درک متقابل و احساس تعلق شود.
روانشناس و مشاور خانواده و عضو سازمان نظام روانشناسی کشور اضافه میکند: در ازدواجهای دیرهنگام، بسیاری از افراد با تصویری آرمانی از رابطه وارد تعهد میشوند که اغلب با واقعیتهای روانی و روزمره زندگی مشترک همخوانی ندارد و این شکاف میان انتظار و تجربه، میتواند منجر به سرخوردگی، احساس ناکامی و ناتوانی در برقراری ارتباط مؤثر شود، وقتی فرزندآوری نیز به این معادله اضافه میشود، فشار روانی دوچندان میشود، چراکه فرد باید همزمان با سازگاری در رابطه، نقش والد را نیز ایفا کند.

فرزندآوری در سنین بالا نیز با مجموعهای از پیچیدگیهای روانشناختی همراه است و والدینی که در دهه چهارم یا پنجم زندگی تصمیم به بچهدار شدن میگیرند، اغلب با اضطرابهایی همچون ترس از ناتوانی جسمی، نگرانی درباره آینده فرزند و احساس دیر رسیدن مواجه هستند که این اضطرابها میتوانند به شکل وسواس در تربیت، کمالگرایی افراطی یا احساس گناه مزمن بروز کنند.
کودکانی که حاصل این نوع فرزندآوری هستند، گاهی با تجربهای متفاوت از خانواده مواجه میشوند و فاصله سنی زیاد با والدین، سبک تربیتی محافظهکارانه و تفاوتهای فرهنگی و تکنولوژیکی میتوانند مانع شکلگیری ارتباطی پویا و همدلانه شوند و این کودکان ممکن است با احساس تفاوت، انزوا یا حتی شرم اجتماعی مواجه شوند و این احساسی است که در شکلگیری هویت و روابط اجتماعی آنها تأثیرگذار است.
والدینی که در سنین بالا بچهدار میشوند، گاهی کودک را به عنوان معنابخش یا جبرانی برای خلأهای گذشته میبینند و این نگاه میتواند بار روانی سنگینی بر کودک تحمیل کند و مانع رشد طبیعی استقلال، خلاقیت و هویت او شود، کودکانی که در چنین شرایطی بزرگ میشوند، اغلب با احساس وظیفهمندی افراطی، اضطراب از شکست یا ترس از ناامید کردن والدین مواجه هستند.
از منظر روانشناسی اجتماعی، این تغییرات نسلی در الگوی خانواده، نیازمند بازنگری در روایتهای فرهنگی، ساختارهای حمایتی و آموزشهای روانی است و باید توجه داشت که ازدواج و فرزندآوری در هر سنی، اگر بدون خودآگاهی، گفتوگوی مؤثر و حمایت کافی رخ دهد، میتواند بستری برای تنش، گسست و آسیبهای روانی باشد و این آسیبها نه تنها فرد، بلکه نسل بعد را نیز تحت تأثیر قرار میدهند.
منبع: ایمنا




