به گزارش خبرگزاری ایمنا، در دنیای امروز که انتخابها بهواسطه فناوری و رسانههای اجتماعی چند برابر شده است، مهارت تصمیمگیری دیگر تنها یک توانایی فردی نیست، بلکه به یک ضرورت اجتماعی تبدیل شده است و کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان در مواجهه با حجم عظیمی از اطلاعات و گزینهها، نیازمند تربیت ذهنی برای تفکیک انتخابهای واقعی از انتخابهای تحمیلی هستند.
مدارس و مراکز آموزشی میتوانند بستری برای تمرین تصمیمگیری فراهم کنند و طراحی فعالیتهایی که دانشآموزان را در موقعیتهای انتخابمحور قرار دهد، میتواند به تقویت اعتماد به نفس و مسئولیتپذیری آنان کمک کند که انتخاب پروژه، گروه همکلاسی یا حتی نحوه ارائه مطالب، نمونههایی از این تمرینها است.
فرهنگ حاکم بر خانواده، تعیینکننده سبک تصمیمگیری فرزندان است و خانوادههایی که تصمیمگیری را بهصورت مشارکتی انجام میدهند، فرزندانی تربیت میکنند که در آینده نیز به مشورت و همفکری گرایش دارند، اما در مقابل، خانوادههای اقتدارگرا ممکن است فرزندانی با اضطراب انتخاب یا وابستگی بالا پرورش دهند.
ناتوانی در تصمیمگیری میتواند به بروز اختلالات روانی مانند اضطراب، افسردگی یا وسواس منجر شود و فردی که به صور دائم درگیر تردید و ترس از اشتباه است، در چرخهای از خودسرزنشی گرفتار میشود و آموزش تصمیمگیری آگاهانه، نهتنها مهارتی کاربردی، بلکه نوعی پیشگیری از آسیبهای روانی است.
نوجوانی دورهای است که فرد بهدنبال استقلال و هویتیابی است و دادن فرصت انتخاب در این دوره، بهویژه در موضوعاتی مانند پوشش، فعالیتهای فوقبرنامه یا روابط اجتماعی، به نوجوان کمک میکند تا مسئولیت تصمیمهای خود را بپذیرد و مسیر رشد فردی خود را با آگاهی طی کند.
فرزندان را از روزهای نخست زندگی برای تصمیمگیری آماده کنید / توانایی افراد در انتخابگری، به مهارت تصمیمگیری آنها بازمیگردد
محسن دهقانی، روانشناس و مشاور خانواده در گفتوگو با خبرنگار ایمنا با بیان اینکه انتخابگری، انتخاب کردن یا تصمیمگیری در شرایط مختلف از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، اظهار کرد: اهمیت تصمیمگیری از کودکی تا بزرگسالی و از انتخابی ساده مانند انتخاب یک لباس تا انتخاب رشته تحصیلی یا شریک زندگی، بسیار گسترده و حائز اهمیت است.
وی با بیان اینکه انتخابگری مسئلهای جدی است، افزود: توانایی افراد در انتخابگری، به مهارت تصمیمگیری آنها بازمیگردد و افراد باید بتوانند هنگام قرارگیری در موقعیت تصمیمگیری و داشتن انتخاب، بهترین گزینه را انتخاب کنند تا بیشترین فایده و کمترین آسیب را به همراه داشته باشد.
روانشناس و مشاور خانواده با بیان اینکه والدین باید از روزهای نخست زندگی انتخابگری را به فرزندان خود بیاموزند، تصریح کرد: اگر کودکان از لحاظ هیجانی به مدیریت خوبی دست پیدا کنند، در صحنههای مختلف زندگی، راحتتر به تصمیم عاقلانهای میرسند، چراکه هیجانات خود را تعدیل کردهاند و زمان آموزش مدیریت هیجانات، دوره نوزادی است.
دوران نوزادی دوران خودتنظیمی هیجانی است / آرامش زمینهساز تصمیمگیری بهتر فرزندان است
دهقانی با بیان اینکه دوران نوزادی دوران خودتنظیمی هیجانی است، ادامه داد: هیجانات والدین در دوران نوزادی به فرزند منتقل میشود و خودتنظیمی هیجانی در دوران نوزادی، موضوعی جدی به شمار میرود و آرامش در نهاد خانواده، نقش اصلی را در تمام زمینهها برعهده دارد و میتواند بهترین فواید را به همراه داشته باشد.
وی با بیان اینکه اگر آرامش در خانواده حاکم باشد، فرزند در تصمیمگیریها بهتر عمل میکند، گفت: زمانی که کودک مشاهده میکند والدین به دلیل یک تصمیمگیری با یکدیگر مشاجره میکنند، الگوی منفی از این موقعیت دریافت میکند و دورانهای نخست زندگی افراد، اهمیت بسزایی در یادگیری هیجانات و نحوه کنترل آنها دارد.
روانشناس و مشاور خانواده با بیان اینکه در سنین اولیه رشد، والدین باید به تقویت مهارت تصمیمگیری در کودکان توجه داشته باشند، اضافه کرد: والدین باید در انتخاب لباس کودکان خود را آزاد بگذارند و اجازه دهند که فرزند آنها از میان چند لباس منتخب، یکی از لباسها را برای پوشیدن انتخاب کند.
موقعیتهای بحرانی مانند بیماری، مهاجرت یا تغییرات شغلی، آزمونی برای بلوغ روانی افراد در تصمیمگیری است و کسانی که در شرایط عادی تمرین انتخابگری داشتهاند، در بحرانها نیز با آرامش نسبی و تحلیل منطقیتر عمل میکنند و این توانایی، حاصل تربیت تدریجی و تجربهمحور است.
بازیهای نقشآفرینی و داستانگویی، ابزارهای مؤثری برای آموزش انتخابگری به کودکان هستند و وقتی کودک در قالب شخصیت داستانی با موقعیتهای انتخابی مواجه میشود، بدون ترس از پیامد واقعی، میتواند تصمیمگیری را تمرین کند.
تصمیمگیری تنها یک مهارت فردی نیست، بلکه در بستر تعاملات اجتماعی شکل میگیرد و کودکانی که در جمعهای خانوادگی یا گروههای همسالان، فرصت ابراز نظر و مشارکت در انتخابها را دارند، بهتدریج یاد میگیرند که تصمیمگیری مسئولیتپذیرانه نیازمند شنیدن دیدگاههای دیگران و درک پیامدهای اجتماعی انتخابها است.
اشتباه در تصمیمگیری نباید بهعنوان شکست تلقی شود، بلکه فرصتی برای یادگیری و بازنگری است و والدینی که به فرزندان خود اجازه تجربه پیامدهای انتخابهای نادرست را میدهند، در واقع به آنان مهارت تحلیل، اصلاح و رشد را میآموزند و مسیر انتخابگری سالم، از دل آزمون و خطا عبور میکند.
هر انتخابی که فرد در زندگی انجام میدهد، بازتابی از ارزشها، باورها و اولویتهای او به شمار میرود و انتخابهای افراد تصویری است که فرد از خود و جهان اطرافش دارد و آموزش انتخابگری، به معنای کمک به افراد برای شناخت بهتر خود است تا بتوانند انتخابهایی همراستا با هویت و اهداف خود داشته باشند.
منبع: ایمنا